مرزهای میان فردی

آیا احساس می کنید دیگران مدام از شما سوء استفاده کرده و حقوق شما را زیر پا می گذارند ؟

اگر دچار چنین احساسی هستید بی تردید شما تاکنون هیچ گونه مرزی میان خود و سایرین تعیین نکرده اند و یا از مرزهای تعیین شده متزلزلی برخوردار هستید . تعریف متعارف مرز چنین است : حد فاصلی که قلمرو دو کشور و یا دو شیء را از هم متمایز می سازد . اما افراد نیز برای بهره مندی از روابط سالم به مرزهای بین فردی محسوسی نیازمندند . مرزهای میان فردی را می توان اینگونه تعریف کرد :

جلوگیری از تجاوز دیگران به قلمرو و محدوده ما و سوء استفاده از ما .

جلوگیری از تجاوز ما به قلمرو و محدوده دیگران و سوء استفاده از دیگران .

هدف از تعیین مرزهای میان فردی :

مراقبت و محافظت از افکار ،

احساسات ،

امنیت ،

رفتارها و هویت شما .

هیچ فردی سزاوار آن نیست که مورد بی احترامی و بد رفتاری قرار گیرد . اما این وظیفه خود فرد است که با مشخص ساختن مرزهای شخصی از حریم امن خود در برابر تجاوز و هجوم دیگران محافظت کند .

تعیین مرزها بیانگر آنست که شما فردی مسئولیت پذیر و بالغ بوده و خواستار مساوات و احترام در روابط خود می باشید.. هنگامی که شما خود را بی حفاظ و بدون هیچگونه مرزی در معرض دیگران قرار می دهید و از آنجایی که دیگران فرا روی خود هیچ گونه محدودیتی در نحوه رفتار و برخورد با شما احساس نمی کنند ، با شما هر رفتاری را که صرفا به سود و مصلحت خودشان باشد روا خواهند داشت .

ضمن آنکه برای شما احترام و ارزشی نیز قائل نخواهند شد . در واقع شما اینگونه به اطرافیان خود القاء می کنید که هیچ گونه اراده ، اقتدار و خواسته ای ندارید و دیگران مجاز هستند هر گونه که تمایل دارند با شما رفتار کنند . از آنجایی که درخواست ها و تقاضاهای همکاران ، دوستان ، اعضای خانواده و حتی همسایگان ممکن است پایان ناپذیر باشند ، اجابت و برآورده ساختن همه آنها سرانجام شما را فرسوده ، نا امید و ناکام در زندگی خواهد ساخت .

این نکته بسیار مهم را باید همواره به یاد داشته باشید که نه گفتن به دیگران ، تنها نه گفتن به درخواست آنها است و نه خود آنان ، برخی افراد به سبب اعتماد بنفس پایین و ترس از طرد شدن ، کشمکش ها و تردید در حقوق فردی خود ، در برابر هر گونه رفتار ناشایستی سکوت اختیار می کنند . در زیر نشانه هایی از وجود مرزهای ناسالم بین فردی در اینگونه افراد را ملاحظه می کنید :

ـ همه چیز را گفتن . افشای تمام اطلاعات و رازهای شخصی .

ـ با صمیمیت سخن گفتن در نخستین جلسه ملاقات .

ـ مدام در اندیشه فرد دیگری بودن یا وابسته بودن .

ـ مقدم داشتن نیازها و خواسته های دیگران بر نیازها و خواسته های خود .

ـ مدام نگران نوع واکنش دیگران نسبت به خود .

ـ ترس از طرد شدن از سوی دیگران .

ـ نیاز به پذیرش و تایید دیگران .

ـ نیاز به خشنود سازی دیگران در همه اوقات .

ـ اجازه می دهند تا دیگران هدایت زندگی شان را در دست بگیرند .

ـ اجازه دادن به دیگران تا هر گونه که خواستند آنان را تعریف کنند .

ـ وانمود به موافقت در صورتی که کاملا مخالف هستند .

ـ پنهان ساختن احساسات حقیقی خود .

ـ مدام در اختیار دیگران بودن .

ـ نادیده گرفتن نیازهای خود .

ـ پرداختن به فعالیت هایی که به آنها علاقه ندارند و بالعکس به خاطر دیگران .

ـ روی آوردن به فعالیت ها و رفتارهای افراط آمیز و غیرقابل کنترل به منظور نفی خود و اجتناب از خود و فرار از واقعیت های زندگیشان مانند : مصرف مواد مخدر و الکل ، گرسنگی کشیدن ، پرخوری عصبی ، بی محابا خرج کردن ، افراط در رابطه جنسی ، ورزش و غیره .

ـ برنامه روزانه مشخصی نداشته و دنباله رو برنامه های روزانه دیگران می باشند .

ـ انتخاب های منفعلانه .

ـ به سهولت می توان آنها را متقاعد ساخت .

مراحل تعیین مرز

۱) تصمیم بگیرید که چه چیزی از دیگران می خواهید و آنها چگونه رفتاری باید با شماداشته باشند .

۲) سپس مرزهای مطلوب خود را تعیین و به اطلاع دیگران برسانید .

۳) سپس پیامدهایی را در صورت تجاوز به مرزهای خود تعیین کرده و آنها را قاطعانه به مرحله اجرا گذارید . برای مثال به دوستتان بگویید که تا چه اندازه اجاز دارد به شما نزدیک گردد و در صورت تجاوز وی از مرزهای شما به وی اخطار دهید که وی را ترک خواهید کرد . هرگاه وی کماکان از مرزهای مشخص شده شما پا فراتر گذاشت گفته خود را عملی سازید و بی هیچ اغماضی وی را ترک کنید .

چنانچه شما با افراد متجاوز به مرزهایتان با ملایمت برخورد کنید ، اقتدار و اعتبار خود را از دست خواهید داد . البته معمولا واکنش های دیگران نسبت به مرزهای معین شده شما در ابتدا با مقاومت ، تمسخر و یا امتحان شما همراه خواهد بود اما اطرافیان شما به تدریج می آموزند که چگونه می باید با شما رفتار کرده و به مرزهای شخصی شمااحترام بگذارند.

تعیین مرزهای نفوذ ناپذیر و بسیار محکم نیز ممکن است شما را مبدل به یک انسان تنها و نزدیک نشدنی کند .

بهتر است برخی اوقات مرزهای خود را انعطاف پذیر ساخته و اجازه دهید رابطه سالم و متعادلی میان شما و سایرین برقرار گردد . دو عنصر صمیمیت و اعتماد در انعطاف بخشیدن به مرزها نقش بسزایی دارا می باشند .

انواع مرزها

۱) مرزهای فیزیکی

۲) مرزهای احساسی :

چگونه و با چه لحنی دیگران مجازند با شما صحبت کنند ـ تا چه میزان باشما صمیمی گردند . مسئولیت افکار و احساسات شما به عهده خودتان و مسئولیت افکار و احساسات دیگران نیز به عهده خودشان می باشد .

۳) مرزهای معنوی :

اعتقادات و باورهای شما اموری شخصی و خصوصی می باشد و دیگران حق بازخواست از شما را ندارند . و نیز حق ندارند اعتقادات خودشان را به شما تحمیل کنند .

این را بدانید که :

شما بدون دارا بودن مرزهای مشخص ، هویت مستقلی نخواهید داشت .

مرزهای شخصی دیگران را مراعات کرده و محترم شمارید .

هیچگاه خود را بی حفاظ و آسیب پذیر در معرض دیگران قرار ندهید

نهادینه کردن وجدان کاری در سازمانها

مفهوم وجدان

وجدان یا خودآگاهی [conscience] را از دیدگاههای فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و... می توان مورد بررسی قرار داداما وجدان مورد نظر ما، در این بحث وجدان اخلاقی است که از قداست و ارزش خاصی در همه اعصار و نزد همه ملل، برخوردار می باشد.

وجدان، دارای جهات گوناگونی است: از یک سو، متوجه شناخت خوب وبد است وازسوی دیگر، تحریک به سوی بایستگی و یا بازداری از نبایستگی است. (1) به بیان دیگر، وجدان را این گونه تعریف می کنیم: «انسان پس از آنکه موقعیت خود را در برابر حادثه ای دریافت، کششی درونی به سوی تشخیص خود می یابد.» (2)

شایان ذکراست که انسانها از دیدگاه فلسفی، دارای واقعیت مستقلی به نام «وجدان » نیستند، بلکه آنچه به وجدان نسبت داده می شود; «نوعی نگرش نسبت به ادراکات عقلی » است. امروزه، بازنگری در وجدان، متفکران را به کنکاش دیگری واداشته است. زیرا علم و دانش با اینکه روشنایی بخش ذهن بشر و هموار کننده زندگی اوست، ولی هرگز نمی تواند به تنهایی و جدای از وجدان آدمی، موجب شخصیت و تعالی بشر گردد.

انسان، در دوران زندگی خود با توجه به عوامل گوناگون و مؤثر تربیتی، فرهنگی، محیطی و... ایده آلی را برای آینده در نظر گرفته و فعالیتهای روزمره خویش را با توجه به آن غایت تنظیم می کند. بر این اساس، نه تنها سرپیچی وی از این مسیر امری نامعقول است بلکه با توجه به ایده و هدفی که اختیار کرده است، سیره نظری و عملی او باید در جهت ایده مفروض باشد. لذا، انسان همواره یک فعالیت درونی (که در رابطه با وجدان آدمی است) برای دستیابی به آن ایده پیشه خود می کند، به گونه ای که چنین انسانی حتی ناآگاهانه برای فعالیتهای جسمی و روانی خویش مراقبات و محاسباتی دارد. پس باید گفت: شاخص نزدیکی و دوری انسان نسبت به ایده اش و حتی محرک او، همان وجدان است.......

فعالیت وجدان، همانند سایر پدیده های روانی، پدیده ای شخصی و متغیر است که از عوامل خاصی برانگیخته می شود و از این روست که از وجدان تعبیرهای گوناگونی از قبیل، قاضی امین، راهنمای مطمئن، شکنجه دیده یا شکنجه گر به چشم می خورد.

به طورکلی، دونوع کار به وجدان نسبت داده می شود:

1- درک کردن; مانند اینکه گفته می شود: وجدان من می گوید: «باید این کار را انجام دهم

2- قدردانی و سرزنش کردن; یعنی وجدان آدمی از یک سو، انسان را در مقابل کارهای بدش سرزنش کرده و به او احساس ناراحتی دست می دهد و از سوی دیگر، در برابر کارهای نیکش قدردانی و ستایش کرده و از آن، احساس رضایت و خشنودی می کند.

این احساس خشنودی یا ناراحتی از ارزشی، که فرد برای ایده خود قائل است، سرچشمه می گیرد. به تعبیر دیگر، هر اندازه ایده در نزد فرد از ارزش بیشتری برخوردار باشد به همان نسبت به انسان خشنودی یا نارضایتی دست می دهدپذیرفتن اینکه کاری خوب است; بدین معناست که انجام دادنش برای فرد کمال و ارزشی را بوجود می آورد; خواه آن کمال مادی باشد یا معنوی، چنانکه اگر فردی کار بدی مرتکب شود احساس می کند که ارزشی را از دست داده و نقصی را به خود وارد کرده است.

ادامه نوشته

زندگی از دیدگاه شریعتی

زندگی همچون یك خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق ... این تابلو را به دیوار اتاق مى زنى ، آن قالیچه را جلو پلكان مى اندازى، راهرو را جارو مى كنى، مبلها به هم ریخته است، مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نكرده اى، در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم كارهات مانده است . یكی از مهمان ها كه الان مى آید نكته بین و بهانه گیر و حسود و چهارچشمى همه چیز را مى پاید... از این اتاق به آن اتاق سر مى كشى، از حیاط به توى هال مى پرى، از پله ها به طبقه بالا میروى، بر میگردى پرده و قالى و سماور و گل و میوه و چاى و شربت و شیرینى و حسن وحسین و مهین و شهین ....... غرقه درهمین كشمكش ها و گرفتاری ها و مشغولیات و خیالات مى روى و مى آ یى و مى دوى و مى پرى كه ناگهان سر پیچ پلكان جلوت یك آینه است ...از آن رد مشو...! 
لحظه اى همه چیز را رها كن ، 
خودت را خلاص كن، 
بایست و با خودت روبرو شو، 
نگاهش كن 
خوب نگاهش كن 
او را مى شناسى ؟ 
دقیقا ور اندازش كن 
كوشش كن درست بشنا سی اش، 
درست بجایش آورى 
فكر كن ببین این همان است كه مى خواستى باشى ؟ 
اگر نه 
پس چه كسى و چه كارى فوری تر و مهم تر از اینكه 
همه این مشغله هاى سرسام آور و پوچ و روزمره و تكرارى و زودگذر و 
تقلیدى و بی دوام و بى قیمت 
را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى، 
او را درست كنى، 
فرصت كم است 
مگر عمر آدمى چند هزار سال است ؟
چه زود هم مى گذرد 
مثل صفحات كتابى كه باد ورق مى زند، 
آنهم كتاب كوچكى كه پنجاه، شصت صفحه بیشتر ندارد... 
                                                                                            دکتر علی شریعتی .

روانشناسي  خانواده

نگاه اجمالی

خانواده (Family) نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا می‌آیند و در خانواده نیز می‌میرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطه‌ای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمان‌ها و جامعه نقش مهمی ‌در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا می‌نماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده‌اش خواهد بود.. 

تعریف خانواده

خانواده یک واحد زیستی (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند


ادامه نوشته

شخصیت

شخصیت عبارتست از الگوی نسبتا پایدار صفات(traits)، گرایش‌ها و یا ویژگی‌هایی که تا اندازه‌ای به رفتار فرد دوام می‌بخشد.

واژه شخصیت، معادل کلمه انگلیسی  personalityبوده که از کلمه persona اقتباس شده و به معنی نقاب یا ماسکی است که در یونان قدیم در میهمانی‌ها بر چهره می‌گذاشتند. این تعبیر تلویحا اشاره به این مطلب دارد که شخصیت هر کسی، ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد. بنابراین شخصیت، عبارت است از مجموعه ویژگی‌های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می‌کند.

ارزیابی شخصیت، یکی از حوزه‌های اصلی کاربرد روان‌شناسی در دنیای واقعی است. بعضی از روش‌های ارزیابی شخصیت؛ عینی(objective) و  برخی نیز کاملا ذهنی(subjective) و مستعد سوگیری‌های شخصی هستند. نتایج اجرای آزمون‌های ذهنی گاهی به دلیل ویژگی‌های خاص شخصیت ارزیابی کننده تحریف می‌شوند. به همین دلیل اعتقاد بر این است که بهترین روش ارزیابی شخصیت باید دارای سه شرط پایایی، اعتبار و هنجاریابی باشد.

 هنجاریابی standardization

ثبات موقعیت‌ها و روش‌ها برای ایجاد یک آزمون را گویند و به معنی همسانی در شرایط و روش اجرای یک آزمون یا هر وسیله ارزیابی دیگر است.

 پایایی validity

ثبات و همسانی نمره‌های آزمون در طول زمان را گویند. کسب دو نمره متفاوت در اجرای مجدد یک آزمون، نشانه بی‌ثباتی آزمون است و به همین دلیل، چنین آزمونی را نمی‌توان با اطمینان  برای ارزیابی شخصیت بکار برد.

روش‌های گوناگونی برای تعیین پایایی یک آزمون وجود دارد. یکی از این روش‌ها؛ روش بازآزمایی آزمون(test- re test  method) می‌باشد. در این روش، یک آزمون را دو بار روی آزمودنی‌های یکسانی اجرا می‌کنند  و بعد با استفاده از محاسبه ضریب همبستگی، این دو مجموعه نمره را از لحاظ آماری با یکدیگر مقایسه می‌کنند.

روش دیگر محاسبه پایایی، استفاده از صورت‌های هم عرض یا موازی (equivalent-form method) است. در این روش به جای دو بار اجرای یک آزمون، آزمودنی‌ها به دو آزمون هم عرض پاسخ می‌دهند.

سومین روش تعیین پایایی، استفاده از روش دو نیم کردن(Split-half method) است. در این روش، آزمون فقط یک بار اجرا می‌گردد. سپس آزمون به دو نیمه مساوی تقسیم و ضریب همبستگی نمره‌های دو نیمه  محاسبه می‌شود.

 اعتبار reliability

به این موضوع اشاره دارد که آیا آزمون دقیقا همان چیزی را می‌سنجد که برای اندازه‌گیری آن ساخته شده است؟ آیا یک آزمون هوش، واقعا هوش را می‌سنجد؟ اگر یک آزمون، چیزی را که برای سنجش آن طراحی شده است اندازه‌گیری نکند، فاقد اعتبار است و در نتیجه نمی‌توان نتایج آن را برای پیش‌بینی رفتار بکار بست. اعتبار نیز همانند پایایی باید دقیقا قبل از اینکه آزمون مورد نظر به منظور ارزیابی یا هدف‌های پژوهشی بکار رود، تعیین شود.

بطو رکلی، چند نوع اعتبار وجود دارد که از مهم‌ترین آن‌ها به لحاظ کاربرد عملی برای پیش‌بینی رفتارهای آتی افراد، می‌توان به اعتبار پیش‌بین (predictive validity) اشاره کرد، که تعیین اعتبار پیش‌بین یک آزمون، مستلزم محاسبه همبستگی بین نمره آزمون(متغیر پیش‌بین) و اندازه عینی رفتار(متغیر ملاک) است.

 اعتبار محتوا content validity

به محتوای مواد آزمون و یا به عبارت دیگر  به تک تک مواد آزمون اشاره دارد. به منظور تعیین این اعتبار باید ارتباط هر یک از مواد آزمون را با آن چیزی که آزمون برای اندازه‌گیری آن طراحی شده، مشخص نمود.

اعتبار سازه construct validity

به قابلیت آزمون در سنجش سازه‌ای مثل یک صفت و یا انگیزه که یک مولفه فرضی یا نظری رفتار است، اشاره دارد.

امروزه در روان‌شناسی، پرسشنامه‌های خودسنجی(self-report inventory)، روش‌های فرافکن، مصاحبه‌ها، روش‌های ارزیابی رفتاری و روش ارزیابی نمونه‌گیری اندیشه، رویکردهای عمده ارزیابی شخصیت را در برمی‌گیرند.