زندگى اخلاقى‏
زندگى اخلاقى، زندگى‏اى «فراقانونى» است؛ به معناى مثبت آن. بدين سان كه اخلاق و ارزش‏هاى انسانى و حالت‏هاى عاطفى و روانى، چنان در آن پررنگ‏اند كه براى حقوق و قانون (به معنايى كه در زندگى حقوقى حاكم است) مجالى باقى نمى‏ماند. حيات مشترك زن و شوهر براساس تعاون و تفاهم و عشق و ايثار نهاده شده است. در اين زندگى به قوانين و احكام حقوقى و مدنى خانوادگى استناد نمى‏شود مگر به اندازه نياز و به گاه ضرورت، آن هم در هاله‏اى از ادب و احترام و صفا و خشنودى.
 
در زندگى اخلاقى زن و شوهر، عاشق و معشوق‏اند، رفيق‏اند، فدايى هم‏اند، يكى‏اند، روح عشق و ايثار، پيكر زندگى‏شان را شاداب و طربناك كرده است. در اين نوع از زندگى، حقوق و قانون مراعات مى‏شود؛ اما نه از سر اكراه و اجبار؛ بلكه به دلخواه و اختيار. حريم‏ها و حرمت‏ها پاس داشته مى‏شوند؛ اما نه از روى قرارداد و از ترس؛ بلكه از روى احترام و تكريم. در اين زندگى، مرد كار مى‏كند؛ اما نه بخاطر آنكه قانون، تأمين نفقه زن و هزينه زندگى را برعهده او نهاده است؛ بلكه به فرموده پيامبر اعظم (ص) كار او جهادى مقدس است و خود او مجاهدى فى سبيل‏اللَّه است:
 
«الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل‏اللَّه؛ آن كس كه براى عيال و تأمين معاش خانواده‏اش تلاش مى‏كند، چونان مجاهد در راه خداست.»
در زندگى اخلاقى زن در خانه كار مى‏كند؛ اما نه مانند مزدوران و نه براى گرفتن مزد و اجرت؛ بلكه به فرموده اميرمؤمنان (ع) خانه براى او چونان ميدان جهاد فى سبيل‏اللَّه است و همسردارى نيكو براى او چون جهاد در راه خداست و پاداش او مانند پاداش مجاهدان است:
 
«جهاد المرءة حسن التبعل؛ (1) جهاد زن، نيكو شوهردارى كردن است.»
در اين زندگى براى زن در قبال هر لبخندى كه بر لبان مردش بنشاند حسنه‏اى است كه پاداش آن نزد خداى سبحان است.
 
در اين زندگى زن به فرزند شير مى‏دهد؛ اما شيرفروشى نمى‏كند و مزد نمى‏گيرد؛ بلكه در قبال هر مكيدن كودك، براى مادر حسنه‏اى است و نزد خداى رحمان پاداشى دارد پيامبر اعظم (ص) در اين باره فرموده:
 
«... فاذا ارضعت، كان لها بكل مصة كعدل عتق محرر من وُلدِ اسماعيل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملك كريم على جنبها و قال: استانفى العمل فقد غعر لك؛ (2) هنگامى كه مادر به بچه شير مى‏دهد، براى هر مرتبه‏اى كه بچه سينه مادر را مى‏مكد، خداوند ثواب آزاد كردن يك انسان از فرزندان حضرت اسماعيل (كه مؤمن و موحدند) به مادر پاداش مى‏دهد و هنگامى كه شير دادن را به پايان برد، فرشته‏اى بزرگوار، دست بر پهلوى مادر مى‏گذارد و مى‏گويد: زندگى تازه‏اى را آغاز كن، كه خداوند گناهان گذشته‏ات را بخشيد.»
در زندگى اخلاقى، مانند زندگى حقوقى، پذيرايى از مهمانان شوهر، بر زن واجب نيست و نيز بر مرد هزينه كردن براى مهمانان زن واجب نيست؛ اما در زندگى اخلاقى، مهمان حبيب خداست و پذيرايى از او مايه خير و بركت است و سبب شادمانى دل‏ها مى‏شود و مهمان غم و اندوه و بلا و گرفتارى را از خانه و زندگى بيرون مى‏راند. و به فرموده پيامبر اعظم (ص): «رزق و روزى مهمان از آسمان نازل مى‏شود.» (3)
 
در زندگى حقوقى، زن وظيفه دارد نيازهاى جنسى مرد را تأمين كند؛ اما در زندگى اخلاقى، زن و شوهر به همديگر عشق مى‏ورزند. نياز جنسى و عاطفى براى هر دو مطرح است. هر كدام مى‏كوشد ديگرى را خرسند و خشنود كند. نوازش و آميزش ايشان حسنه است و ثواب دارد و سبب خشنودى خدا مى‏شود ديگر سخن از اداى حق از يكسو و گرفتن حق از سوى ديگر نيست؛ بلكه داد و ستدى دو سويه است. ديگر سخن در اين نيست كه زن به هر شكل و در هر حالت، هر چند به اكراه و اجبار و ناآمادگى روانى و عاطفى و جسمى بايد تسليم مرد باشد؛ بلكه هر دو مراعات حال و حق يكديگر را مى‏نمايند و مسئله از صورت يك تكيلف خشك و بى‏روح، بيرون مى‏آيد و به عشق‏ورزى دوستانه و دو جانبه بدل مى‏شود. زوج‏ها به معاشقه مى‏پردازند. بهره زن از تمتعات جنسى و عشقى، كمتر از بهره مرد نيست؛ هر دو از دل و جان و به دلخواه و رضايت خاطر و با لذت و طراوت، يكديگر را كامياب مى‏كنند.
 
در زندگى اخلاقى اگر چه مانند زندگى حقوقى، بيرون رفتن زن از خانه و پرداختن به كارهاى اجتماعى، منوط به رضايت مرد است؛ اما زن و شوهر رفيقانه و مسئولانه در عرصه زندگى خانوادگى و زندگى اجتماعى، يكديگر را يارى مى‏كنند و هر كدام، در اين ساحت‏هاى فضيلت نقشى ايفا مى‏نمايند.
 
در اين زندگى هم مهريه، از آن زن است؛ بخشيدن مهريه، يك فضيلت براى زن است و پاداش الهى را ثمر مى‏دهد. همچنان كه مرد مهريه را به عنوان هديه‏اى ناچيز به همسر تقديم مى‏دارد.
 
در زندگى حقوقى، اهداى هديه به زن بر مرد واجب نيست؛ هديه جزو نفقه نيست؛ اما در زندگى اخلاقى، اهداى هديه، حسنه‏اى است كه موجب خرسندى خداست و سبب گرمى قلب‏ها و فزاينده محبت و نشانه عشق است و كدورت‏ها را از دل‏ها مى‏زدايد. پيامبر اعظم (ص) فرموده:
 
«تهادوا فان الهدية تضعف الحُب و تُذهِبُ بغوائل الصدر (4)؛ به يكديگر هديه دهيد، كه هديه، دوستى و محبت را مى‏افزايد و كينه‏ها و كدورت‏هاى سينه‏ها را مى‏زدايد.»
در زندگى حقوقى، كفالت فرزند برعهده پدر است و حق حضانت او تا چند سال از آن مادر است و سپس به پدر منتقل مى‏شود؛ اما در زندگى اخلاقى، فرزند، ثمره عشق زن و شوهر است ميوه بوستان فرخنده زندگى است كه هر دو او را ريحانه بهشتى و هديه الهى مى‏دانند و با جان و دل دوستش دارند و با رغبت و شفقت، در پرورش او مى‏كوشند و وى را از بهترين مصداق‏هاى باقيات صالحات مى‏دانند و از خداوند به دعا مى‏طلبند كه او را مايه گرماى دل‏هاشان و روشناى چشم‏هاشان قرار دهد:
 
«رَبّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا و ذُرِياتِنا قُرَةَ اَعُينٍ؛ (5) خداى ما! همسران و فرزندان‏مان را نور چشمان‏مان قرار ده....»
در زندگى حقوقى و قانونى زن به شوهرش به چشم يك همكار، مى‏نگرد كه چگونگى رابطه آن دو را قانون معين و تعريف مى‏كند و به زن مى‏گويد كه كجا بايد از شوهر اطاعت كرد و كجا مى‏شود اطاعت نكرد؛ اما در زندگى اخلاقى و ايمانى، شوهر چنان در دل و جان زن اوج مى‏گيرد كه به فرموده پيامبر اعظم (ص) اگر سجده بر غير خدا جايز بود زن بر شوهرش سجده مى‏كرد و نيز زن نزد شوهر امانتى است الهى كه بايد در حفظ و رعايت آن از هيچ كوششى دريغ نكند.
 

 

پى‏نوشتها: 
1) اميرمؤمنان (ع)، نهج‏البلاغه، حكمت، 136.
 
2) وسايل الشيعه، ج‏15، ص‏175.
 
3) همان، ج‏16، ص‏520.
 
4) كنزل‏العمال، ج‏6، حديث 15061.
 
5) فرقان، آيه 74