حضرت علي (ع) بخش دوم
4- حدیث منزلت:
در مورد عدم حضور علی علیه السلام در غزوه تبوک و ماجرای آن، ابن اسحاق آورده است: رسول خدا در سفر تبوک ، علی بن ابی طالب را میان اهل خویش گذاشت; منافقان گفتند: برای خلاص از دست او ، وی را همراه نبوده است ! در این وقت علی علیه السلام سلاح بر گرفته در جرف به رسول خدا رسید و آنچه را که منافقان گفته بودند، به عرض آن حضرت رسانید . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دروغ می گویند، من بخاطر آنچه در پشت گذاشته ام تو را در اینجا نگه داشتم; برگرد و به جای من میان اهل من و خودت بمان . آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون به موسی باشی، جز آن که پیامبری بعد از من نمی آید . (70) در این وقت علی علیه السلام به مدینه بازگشت و رسول خدا به سفر ادامه داد . این خبر را طبری و ابن اثیر بطور کامل آورده اند و به حدیث معروف رسول صلی الله علیه و آله در مورد علی علیه السلام اشاره کرده اند . (71) این حدیث، پس از حدیث یوم الدار، از مهمترین احادیث در بیان شان علی علیه السلام است که به حدیث منزلت شهرت یافته و راویان زیادی آن را در کتب خویش ذکر نموده اند . (72) باید به این نکته توجه داشت که آنچه در کتب مزبور بدان اشاره نشده، آن است که خروج علی علیه السلام از مدینه در پی گفتار منافقان، به خاطر باور این شایعات نبود; چرا که وی بیشترین و عمیقترین شناخت را از پیامبر داشت و صدور چنین سخنی را از سوی رسول خدا محال می دانست; بلکه خروج او از مدینه، بهانه و فرصتی برای اتمام حجت با مسلمانان بود; حقانیت مقام وی نیز، در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله آشکار است .
5- حضور علی علیه السلام در روز مباهله:
از وقایع مهم تاریخ اسلام در سال دهم هجری ، ماجرای مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران است . رؤسای قوم ترسا که در پذیرش آیین جدید مقاومت کرده حقانیت آن را زیر سؤال می بردند، به دستور خداوند (73) و از سوی رسول خدا دعوت به ملاعنه یا نفرین کردن بریکدیگر شدند . در این مراسم، پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین بیرون آمد . وقتی مسیحیان آنها را دیدند گفتند: اینها همان چهره هایی هستند که اگر خدا را سوگند دهند که همه کوههای جهان را از جای برکند، خدا چنان کند . بنابراین دست از مباهله برداشتند و به شرط پرداخت جزیه، با مسلمانان از در صلح و دوستی درآمدند . (74) از این واقعه مهم که حضرت علی علیه السلام نیز به عنوان اهل بیت پیامبر در آن شرکت داشت، در سیره ابن هشام مطلبی ذکر نشده است، اما ابن اثیر خبر را بطور کامل آورده است . (75)
6- شان نزول آیاتی درباره علی علیه السلام:
در مورد منزلت حضرت علی علیه السلام، همین بس که آیات متعددی از قرآن کریم در شان آن حضرت نازل شده است که در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره می کنیم .
یکی از آیات مهم در مقام علی علیه السلام، مربوط به ماجرای لیلة المبیت است . فداکاری علی علیه السلام در شب هجرت رسول صلی الله علیه و آله، آن قدر خالصانه و پر اهمیت بود که مورد ستایش حق تعالی نیز واقع شد و این آیه نازل گشت: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» . (76)
همچنین آیه: «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون .» (77) در مجمع البیان، ذیل آیه مذکور آمده است: از ابن عباس در سبب نزول این آیه روایت شده، علی بن ابی طالب علیه السلام چهاردرهم داشت; یکی را در شب، دیگری را در روز، سومی را مخفیانه و چهارمی را آشکارا صدقه داد و این آیه در شان آن حضرت نازل شد . طبرسی گوید: این معنی از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است . (78)
در تفسیر المیزان آمده، افراد مختلفی در تفسیر آیه: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماو اسیرا» ، (79) از ابن عباس روایت کرده اند: این آیه در شان علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام نازل شده است و در روایتی از ابن عباس آمده: حسنین علیهما السلام بیمار شدند و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام برای بهبودی آنها سه روز، روزه نذر کردند . وقتی حال کودکان بهبود یافت، آنها به ادای نذر پرداختند . اما هر شب سائلی به در خانه آنها آمد و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله افطار خود را به او دادند . این ماجرا در سه شب متوالی تکرار شد تا اینکه علی علیه السلام در صبح روز چهارم، به نزد پیامبر رفت و رسول خدا با دیدن حالت ضعف در کودکان و گودی چشم فاطمه علیها السلام ناراحت شد; در همین حال جبرئیل نازل گشت و گفت: این سوره را بگیر، خدا تو را به داشتن چنین اهل بیتی تهنیت می گوید . آنگاه آیات را قرائت کرد . (80)
از دیگر آیات مهم در منزلت علی علیه السلام، آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا لذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوه و هم راکعون» (81) است . امامیه معتقدند این آیه در تنصیص ولایت و خلافت آن حضرت است; زیرا تنها او انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد. (82)
علاوه بر شان نزول آیات فوق که به عنوان نمونه ذکر شد، سوره «عادیات » نیز در منزلت علی علیه السلام نازل شده که بشارت پیروزی حضرت در نبرد ذات السلاسل بود و در قسمت جنگهای صدر اسلام به آن اشاره شد . در این موارد، مطلبی در سیره ابن هشام، تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر نیامده است .
7- حجة الوداع و حدیث غدیر خم:
ابن هشام که اخبار حجة الوداع را از شروع سفر تا پایان مناسک در دوازده روایت دنبال کرده است (83) ، در روایت سیزدهم بدون پرداختن به کیفیت مراجعت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، فقط با عبارت «ثم قفل رسول الله » ، به برگشت اشاره ای کرده و آنگاه از اقامت آن حضرت در بقیه ذی الحجه و صفر در مدینه و اعزام اسامة بن زید برای جنگ با رومیان سخن به میان آورده است; (84) و هیچ اشاره ای به حدیث غدیر و مساله امامت و جانشینی علی علیه السلام نکرده است .
طبری و ابن اثیر هم اخبار حجة الوداع را مختصر نوشته اند و از مساله جانشینی و وصایت پیامبر در مورد علی علیه السلام و حدیث معروف غدیرخم هیچ سخنی نگفته اند . (85) به این ترتیب این سؤال به ذهن متبادر می شود که این منابع، به رغم پرداختن به سیره و زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله - که در بعضی موارد حتی کوچکترین جزئیات زندگی آن حضرت را به تفضیل ذکر کرده اند - چگونه روزهای زیادی از عمر پیغمبر را - که هر دقیقه و ثانیه آن، با قول، فعل و یا تقریر آن حضرت می توانست مبین حکم جدید و دستور العمل تازه ای باشد - نادیده انگاشته اند و بدون اشاره به حادثه مهمی چون غدیر خم و مساله جانشینی پس از رسول خدا، به قسمت دیگر پرداخته اند؟ !
ما مسلمانان معتقدیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هیچ شرایطی، جامعه و مردم را از داشتن امام بی نیاز نمی دید، حتی اگر تعداد آنها اندک و احتمال بروز شکاف و اختلاف، ضعیف بود . رسولی که از بیم اختلاف سه نفر در سفر ماموریت ، به آنها دستور می دهد تا یک نفر را به عنوان امیر و رئیس خود انتخاب کنند، چگونه ممکن است امت بزرگ اسلام را پس از خود، بدون تعیین سرپرست و زمامدار که در حل و فصل مشکلات مرجع باشد، رها کند و در سلکی منظم در نیاورد ؟ ! در حالی که نص صریح ایشان در واگذاری وصایت و خلافت مسلمانان به علی علیه السلام در حدیث غدیر، نشان از اهمیت مساله رهبری و پیشوایی مردم دارد . (86) رهبری امت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله آنقدر مهم بود که خداوند جبرئیل را نزد محمد صلی الله علیه و آله فرستاد، آن حضرت در زمان حیات خویش برای ولایت علی علیه السلام از مردم، شاهد و گواه بگیرد و پیش از وفات خود، وی را امیرالمؤمنین بنامد و نه نفر از اصحاب مشهور و یاران خود را به عنوان شاهد فرا خواند . (87) همچنین در بازگشت از حج، در غدیرخم به پیامبرش فرمود: «یا ایها الرسول، بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته . . .» (88) پس از ابلاغ خلافت و امامت علی علیه السلام توسط رسول خدا، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم . . .» (89) نیز بر پیامبر نازل شد که نزول این آیه، به منزله تبریک و شادباش بود و اینکه حضرت با اعلام ولایت، کمال دین را اعلام کرد، همچنین تاکید بر این نکته بود که اگر رسول صلی الله علیه و آله نص ولایت را بر مردم ابلاغ نمی کرد، دین اسلام به کمال نمی رسید .
نتیجه
حاصل بررسی دقیق و مستند روایتهای نقل شده در سه متن معتبر تاریخی - سیره ابن هشام ، تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر در مورد فضایل مربوط بهحضرت علی علیه السلام و مساله امامت (حدیث غدیر) و پاسخ به سؤالهای اصلی تحقیق این است: در مرحله تولد علی علیه السلام تا بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله ، مهمترین روایت در منزلت علی علیه السلام ، اسلام آوردن وی به عنوان اولین مرد مسلمان بود که هرسه مورخ به آن اشاره کرده و روایتهای مختلفی پیرامون آن آورده اند . ابن اثیر علاوه بر دیگران، به سخنی از خود علی علیه السلام در مسلمان شدن و سبقت وی در ایمان آوردن، استناد جسته است . در مورد نماز گزاردن علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله در دره های مکه در دوران بعثت، طبری مطلبی نیاورده، ولی ابن هشام و ابن اثیر مختصری ذکر کرده اند .
در مرحله پس از بعثت تا هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، یکی از مهمترین روایتها در مقام علی علیه السلام ، حدیث یوم الدار در جریان انذار خویشاوندان از سوی رسول صلی الله علیه و آله است که ابن هشام آن را از سیره ابن اسحاق حذف کرده و در کتاب خود نیاورده است ، لیکن طبری و ابن اثیر آن را به نقل از ابن اسحاق آورده اند . بسیاری از مورخان و محدثان و عالمان بزرگ اسلامی بر صحت حدیث یوم الدار اتفاق نظر داشته آن را نخستین نص پیامبر صلی الله علیه و آله بر جانشینی علی علیه السلام ذکر کرده اند . (90) از دیگر روایات در مقام علی علیه السلام، ماجرای لیلة المبیت است که هر سه مورخ آن را بطور کامل ذکر کرده اند، اما اشاره ای به شان نزول آیه ای در اهمیت این اقدام علی علیه السلام نکرده اند . مطلب مهم در مقطع زمانی پس از هجرت رسول از مکه به مدینه سفارش و دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام، در بازگرداندن امانتهای مسلمانان و آوردن «فواطم » به مدینه است . ابن هشام، طبری و ابن اثیر به قسم اول آن اشاره کرده اند، لیکن از همسفران علی علیه السلام ذکری به میان نیاورده اند .
در مرحله پس از هجرت تا رحلت رسول صلی الله علیه و آله; ماجرای مؤاخات یا پیمان برادری میان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام حائز اهمیت است که ابن هشام ضمن ذکر مؤاخات میان مهاجران و انصار، از قول ابن اسحاق این خبر را آورده ، لیکن طبری و ابن اثیر آن را ذکر نکرده اند .
بنا بر اسناد معتبر تاریخی، دو ماه پس از ورود علی علیه السلام به مدینه، وی با فاطمه علیها السلام تنها فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ازدواج می کند که ابن هشام ، طبری و ابن اثیر در این مورد، مطلبی را نیاورده اند; در حالی که مقام دامادی رسول خدا، مقام و فضیلتی درخور توجه بوده است . درباره حضور سرنوشت ساز علی علیه السلام در اکثر جنگهای صدر اسلام، مورخان مورد نظر، روایتهای متعددی آورده اند که در برخی متون، مختصر و در برخی دیگر کاملتر است . هرسه مورخ در غزوه تبوک ، به حدیث منزلت اشاره کرده اند; و خبر جریان مباهله را تنها ابن اثیر آورده است .
آنچه درباره نبرد ذات السلاسل آورده اند و به نقش علی علیه السلام در آن سریه اشاره ای نکرده اند، مورد قبول علمای امامیه نیست . براساس متون معتبر تاریخی شیعه ، حضرت علی علیه السلام تنها کسی است که موفق به شکست دشمنان در آن نبرد شد و اهمیت اقدام وی ، بقدری است که جبرئیل از سوی خداوند، سوره «عادیات » را در شان علی علیه السلام نازل کرد .
مورخان مورد نظر، درباره آیات متعددی که در مقاطع مختلف دوران رسالت در مورد علی علیه السلام نازل شده، اشاره ای نکرده اند . مهمترین روایتی که هر سه مورخ درباره آن سکوت کرده و هیچ اشاره ای بدان نکرده اند، حدیث غدیر و مساله وصایت و جانشینی علی علیه السلام در ماجرای حجة الوداع است .
با توجه به تواتر این حدیث در منابع اهل سنت و شیعه ، نمی توان این احتمال را مطرح کرد که وقوع چنین حادثه ای به ثبوت نرسیده است ; بلکه احتمال قریب به یقین آن است که محدودیتهای سیاسی یا عقیدتی ، آنها را از ذکر بعضی از وقایع و حقایق تاریخ اسلام بازداشته است . تمامی این مورخان که در زمان عباسیان می زیستند، بطور طبیعی نمی توانستند و یا مصلحت روزگار ایجاب نمی کرد که اخباری را که پایه حکومت عباسیان را متزلزل می ساخت یا آنها اینطور تصور می کردند و می توانست دستاویزی محکم برای مخالفان باشد، در آثار خود بیاورند . نتیجه ارزیابی این آثار، ما را وادار می کند تا در مقابل این گونه مورخان که برخی بنیانگذار تاریخ نویسی در اسلام هستند، احتیاط علمی خود را از دست ندهیم .
منابع:
- الاحتجاج: ابو منصور احمدبن علی طبرسی، تعلیق سید محمد باقر موسوی خراسانی ، بیروت ، مؤسسة الاعلمی ، 1410 ه . ، چاپ سوم
- الارشاد: محمدبن نعمان مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی ، انتشارات علمیه اسلامیه ، ج 1و 2
- اصول کافی: یعقوب بن اسحاق کلینی ، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات چهارده معصوم علیهم السلام
- امالی: محمدبن نعمان مفید، ترجمه حسین استادولی ، مشهد ، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1364
- امامت و رهبری: مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1364 ، چاپ اول
- انساب الاشراف: احمدبن یحیی بلاذری ، تحقیق سید محمد باقر محمودی ، مصر ، دارالمعارف ، 1959 م ، بیروت ، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1974 ، چاپ اول
- بحار الانوار: محمدباقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسة الوفاء ، 1403 ه ، ج 19
- تاریخ الطبری (الرسل و الملوک): محمدبن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسة عزالدین، 1407 ه ، چاپ دوم
- تاریخ طبری: محمدبن جریر طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران ، انتشارات اساطیر، بی تا
- تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران: عزالدین ابن اثیر ، ترجمه سید حسین روحانی ، انتشارات اساطیر، 1370 ه ، چاپ اول
- تاریخ الیعقوبی: ابن واضح یعقوبی ، للطباعة و النشر دار بیروت ، بی تا
- تفسیر المیزان: محمد حسین طباطبایی ، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی ، 1370 ، چاپ پنجم
- السیرة النبویه: عبدالملک بن هشام ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1413ه ، 4 جلدی
- شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید ، ترجمه و تحقیق محمد مهدوی دامغانی ، تهران ، نشر نی ، بی تا
- صحیح مسلم: ابوالحسن مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری ، تحقیق موسی شاهین لاشین و احمد عمر هاشم ، بیروت ، مؤسسة عزالدین ، 1407 ه
- الطبقات الکبری: محمدبن سعد، لبنان، دار بیروت، 1405 ه . ق
- الغدیر: عبدالحسین امینی، ترجمه اکبر ثبوت و محمد شریف رازی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، 1363
- الکامل فی التاریخ: عزالدین ابن اثیر، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1414 ه . ق، چاپ چهارم
پی نوشت ها:
1) السیرة النبویة، ابن هشام ، ج 1، ص 246 ; الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 2 ، ص 873
2) الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 873
3) السیرة النبویة، ج 1، ص 240
4) همان منبع ، ص 245
5) تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 867
6) همان منبع، ص 858- 861
7) الکامل، ج 2 ، ص 871- 875
8) السیرة النبویة، ج 1 ، ص 246- 247
9) الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 873
10) البته راوی، دوران قبل از اسلام آوردن خود را می گوید .
11) ابن هشام تنها به ذکر آیه انذار بسنده کرده است (ج 1، ص 262)
12) تاریخ طبری ، ج 2، ص 865- 867 ; الکامل، ج 2، ص 877- 879
13) السیرة النبویة، ج 2 ، ص 480
14) همان منبع، ص 481- 482
15) تاریخ طبری، ج 3 ، ص 911- 913
16) الکامل، ج 2ص 928
17) بقره، 207
18) تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 2، ص 135
19) بنگرید به: السیرة النبویة، ج 2 ، ص 485
20) همان منبع، ج 2 ، ص 493
21) تاریخ طبری، ج 3، ص 916 و 919 ; الکامل، ج 2 ، ص 928و 932
22) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 19، ص 65
23) الکامل ، ج 2 ، ص 932
24) السیرة النبویة، ج 2، ص 505 . . . (ثم اخذ بید علی بن ابی طالب . فقال : هذا اخی . فکان رسول الله (ص)، سید المرسلین و امام المتقین و رسول رب العالمین الذی لیس له خطیر و لا نظیر من العباد و علی بن ابی طالب رضی الله عنه، اخوین .)
25) تاریخ یعقوبی ، ابن واضع، ج 2، ص 41
26) الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ج 8 ، ص 11
27) تاریخ یعقوبی، ج 2 ، ص 41
28) السیرة النبویة، ج 2، ص 393
29) صحیح مسلم، ج 4، ص 93- 95; الکامل، ج 1، ص 652
30) انساب الاشراف، احمدبن یحیی بلاذری، ج 2، ص 94- 96 ; طبقات الکبری، ج 3، ص 24 ; الکامل، ج 1، ص 652- 653
31) صحیح مسلم، مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، ج 4، ص 93- 95; الکامل، ج 1، ص 652
32) السیرة النبویة ، ج 2 ، ص 613
33) همان منبع ، ص 625
34) همان منبع ، ص 708- 713
35) همان منبع، ص 616
36) تاریخ الطبری، ج 3 ، ص 949، 954 و 956
37) السیرة النبویة، ج 2 ، ص 77 و 78
38) همان منبع ، ص 85
39) السیرة النبویة، ص 100
40) همان منبع ، ص 106
41) تاریخ الطبری ، ج 3، ص 1022
42) همان منبع ، ص 1026
43) همان منبع، ص 1028
44) همان منبع ، ص 1029
45) همان منبع ، ص 1036
46) الکامل، ج 3، ص 986- 995
47) السیرة النبویة، ج 3 ، ص 200
48) تاریخ الطبری، ج 3، ص 1058; الکامل، ج 3، ص 1011
49) السیرة النبویة، ج 3 ، ص 235 و 236
50) تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 1075; الکامل، ج 3، ص 1020
51) السیرة النبویة، ج 3 ، ص 245
52) همان منبع، ص 251
53) همان منبع ، ص 331 و 333
54) تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 1123- 1124
55) الکامل ، ج 3 ، ص 1048
56) السیرة النبویة، ابن هشام ، ج 3 ، ص 342
57) همان منبع ، ص 349- 350
58) تاریخ الطبری، ج 3، ص 1146- 1147 ; الکامل، ج 3، ص 1069- 1070
59) الکامل ، ج 3 ، ص 1070
60) السیرة النبویة ، ج 4 ، ص 272- 273
61) تاریخ الطبری، ج 3 ، ص 1143
62) الارشاد، محمدبن نعمان مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ص 51
63) تفسیر المیزان، ج 20، ص 800- 801
64) السیرة النبویة، ج 4 ، ص 40- 41 و 49
65) بنگرید به : تاریخ الطبری، ج 3 ، ص 1177، 1178 و 1186 ; الکامل ، ج 3 ، ص 1096 و 1101
66) السیرة النبویة، ج 1 ، ص 87
67) الکامل ، ج 3 ، ص 1150- 1151
68) السیرة النبویة، ج 4 ، ص 85
69) همان منبع، ص 88
70) همان منبع، ص 163 (افلا ترضی یا علی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی ، الا انه لا نبی بعدی)
71) تاریخ الطبری، ج 4 ، ص 1234; الکامل ، ج 3، ص 1140
72) الغدیر، عبدالحسین امینی، ترجمه اکبر ثبوت و محمد شریف رازی، ج 5، ص 334 و ج 14، ص 14 صحیح مسلم ، ج 5 ، ص 22، حدیث 2404
73) آل عمران ، 61
74) طبقات الکبری، ج 1 ، ص 357- 358 ; تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 82- 83
75) الکامل ، ج 3 ، ص 1163
76) بقره 207
77) بقره، 274
78) تفسیرالمیزان، ج 2، ص 135
79) دهر، 8
80) تفسیر المیزان ، ج 20 ، ص 364- 365
81) مائده ، 55
82) تفسیر المیزان، ج 6، ص 6
83) السیرة النبویة، ج 4 ، ص 248- 253
84) همان منبع، ص 252
85) امامت و رهبری، مرتضی مطهری، ص 211
86) من کنت مولاه فهذا علی مولاه . . .» بنگرید به: المسند حنبل، ج 2، ص 57 ، احادیث 641، 95، 961، 964 و 1310; الاحتجاج ، طبرسی، ج 1، ص 60; اصول کافی، کلینی، ج 3، ص 43; یعقوبی، ج 2، ص 112
87) امالی، محمد بن نعمان مفید، ص 29
88) مائده ، 67
89) مائده، 3
90) بنگرید به : تاریخ الطبری، ج 1 ، ص 478 ; شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3 ، ص 263 ; الاحتجاج، ج 1 ، ص 59